حرف های تو مرا با همه تلخیش،دواست
آنکه مرهم بنهد بر دل زخمیم، کجاست؟
تا تو بودی پر اسرار سحر بود نسیم
بعد تو هرچه هم اینجا بوزد، باد هواست
کی مرا یاد تو از یاد خدا غافل کرد
یاد تو در دلم آغازگر یاد خداست
حیف این خاطره ها نیست که می سوزانی؟
من که بعد از تو دلم خوش به همین خاطره هاست
ظالمانه ست نگاه تو از آن دور به من
ظلم کن ظلم؛ که در حق من این ظلم رواست!
نتوانستم نفرین کنمت وقت سحر
از خودت یاد گرفتم که سحر وقت دعاست:
ای خدا از قِبل دوری من شادش کن
گرچه از دوری او در دل این خانه عزاست